گاهی بالا، گاهی پایینگاهی خوبم گاهی بدگاهی تنهام گاهی پرنورگاهی اما گاهی تردیداطمینانها هم گاهی مهمانندزماناین زمان هم گاهی ب شدت کم و گاهی ب شدت طولانی و زیاد بهنظر میرسد.چ کم و چ زیاد حضورش مانند سایهای سرد و گردان در بالای سر حس میشود.باعث سرگیجهای مداوم و تیرگیِ دیده!چ عجیب است از پس شیشهای نهچندان شفاف ب گذر زندگی خیره شدنکارهای کرده و نکردهی خویش را مانند بیگانهای سوم شخص بهنظاره نشستنو خود را قضاوت کردنگاهی بشدت سخت و گاهی اما آسان میگذری و مهربانی با خودبسته به مودِ لحظهای!نوشتن هم گاهی دلچسب میشود وقتی..هوم :) ..وقتهایش هم گوناگون استوقتی ک دلگیریوقتی ک مشتاقیوقتی ک دلتنگیوقتی ک حرفی هستو شاید گاهی، وقتی ک حرفی نیست!لبخندهایی ک هرلحظه مفهومی دگر برخود میپوشندوقتهایی ک مثل الان، همه چیز را حس میکنیعمیقو در آخر حتی شاید ..هومبیخیالی را تجربه کنیم؟یا امید را؟یأس و دلخوری، خوشی و سرزندگی، اشتیاق ب تکاپو!؟میگذرد اما،همه چیز ... میگذرد.سادگیها! هع م خخخفردایی دگر میآید و با آمدنش دیروز را مدفون میکند زیر دقایقی تازهتواناییها، حرف آخر را میزنند گاهی:)امضا: ننه سرما نوشته شده در یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۱ساعت 12:38 AM توسط ننه سرما| | new thing !...
ما را در سایت new thing ! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nanehsarma بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:15